خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جبران کردن
[فعل]
to expiate
/ˈɛkspiˌeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: expiated]
[گذشته: expiated]
[گذشته کامل: expiated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جبران کردن
تقاص دادن
مترادف و متضاد
atone
1.an attempt to expiate his sins
1. تلاشی برای جبران کردن گناهانش
تصاویر
کلمات نزدیک
expertly
expertise
expert system
expert opinion
expert
expiation
expiration
expire
expiry
expiry date
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان