1 . خارجی 2 . از خارج
[قید]

externally

/ɪkˈstɜːrnəli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more externally] [حالت عالی: most externally]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خارجی به‌صورت خارجی

  • 1.The medication is to be applied externally.
    1. این دارو باید به‌صورت خارجی استفاده شود.

2 از خارج

  • 1.The building has been restored externally and internally.
    1. (این) ساختمان هم از خارج و هم از داخل بازسازی شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان