[صفت]

external

/ekˈstɜrn.əl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more external] [حالت عالی: most external]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیرونی خارجی

معادل ها در دیکشنری فارسی: برون‌مرزی بیرونی خارجی روکار
مترادف و متضاد internal
  • 1.All exams are marked by an external reviewer.
    1. تمام امتحان‌ها توسط یک بازبین بیرونی نمره داده می‌شوند.
  • 2.the external walls of the house
    2. دیوارهای بیرونی خانه
  • 3.This cream is for external use only.
    3. این پماد فقط برای مصرف خارجی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان