خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مردمک چشم
[اسم]
eyeball
/ˈaɪbɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مردمک چشم
تخم چشم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخم چشم
مردمک
1.Four muscles pull each eyeball straight back into the eye socket.
1. چهار ماهیچه هر مردمک را مستقیم به سمت کاسه چشم می کشند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
eye tooth
eye screw
eye on the main chance
eye mask
eye drops
eyebrow
eyebrow pencil
eyeglasses
eyehole
eyelash
کلمات نزدیک
eye-opener
eye-catching
eye-catcher
eye up
eye strain
eyebrow
eyebrow pencil
eyeful
eyeglass prescription
eyeglasses
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان