خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عینک
[اسم]
eyeglasses
/ˈaɪɡlɑːsez/
قابل شمارش
1
عینک
مترادف و متضاد
eyepiece
glasses
1.She left her eyeglasses at work.
1. او عینکش را سرکار جا گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
eyeglass prescription
eyeful
eyebrow pencil
eyebrow
eyeball
eyelash
eyelash curler
eyelet
eyelid
eyeliner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان