خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مربوط به) صورت
2 . فیشال
[صفت]
facial
/ˈfeɪʃəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more facia]
[حالت عالی: most facial]
1
(مربوط به) صورت
چهره
1.facial cleansers and moisturizers
1. پاککننده و مرطوبکننده صورت
2.facial expressions
2. حالات چهره
3.facial hair
3. موهای صورت
[اسم]
facial
/ˈfeɪʃəl/
قابل شمارش
2
فیشال
[روشی برای مراقبت از پوست]
1.You should get a facial.
1. باید یک فیشال انجام بدهی.
تصاویر
کلمات نزدیک
facetious
facet
facelift
faceless
facecloth
facial cream
facial hair
facile
facilitate
facilitation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان