خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هیئت علمی (دانشگاه و ...)
2 . قوه
[اسم]
faculty
/ˈfæk.əl.ti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هیئت علمی (دانشگاه و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیئت علمی
1.Faculty are opposed to the proposals made by the university administration.
1. هیئت علمی با پیشنهاداتی که از جانب مدیریت دانشگاه مطرح شد، مخالف هستند.
a faculty meeting
جلسه هیئت علمی
faculty members
عضو هیئت علمی
the Faculty of Law
دانشکده حقوق
2
قوه
استعداد، توانایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قوه
1.The boy’s mental faculties impressed all of his teachers.
1. تواناییهای ذهنی پسر تمام معلمهایش را تحت تاثیر قرار داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
factual
factotum
factory-owner
factory shop
factory ship
fad
fade
fade away
faded
faff about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان