خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عدالت
2 . بازی جوانمردانه
[اسم]
fair play
/fɛr pleɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عدالت
جوانمردی
مترادف و متضاد
justice
1.This company is very good to work for because they always use fair play when they are dealing with their employees.
1. کار کردن برای این شرکت خیلی خوب است چون این شرکت همیشه در برخورد با کارمندانش عدالت را رعایت می کند.
2
بازی جوانمردانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازی جوانمردانه
تصاویر
کلمات نزدیک
fair game
fair copy
fair
faintness
faintly
fair-faced
fair-haired
fair-minded
fair-trade
fairground
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان