Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . دندان (حیوان)
[اسم]
fang
/fæŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دندان (حیوان)
نیش
1.The snake sank its fangs into its victim.
1. مار دندان نیش اش را در (بدن) قربانی اش فرو برد.
2.The wolf growled and showedits sharp fangs.
2. گرگ غرید و دندان های تیزش را نشان داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fanfare
fandom
fandango
fancywork
fancy-free
fang-like
fanged
fangirl
fanion
fanjet engine
کلمات نزدیک
fanfare
fandango
fancy dress party
fancy dress
fancy
fanlight
fanny
fanny pack
fantasia
fantasize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان