خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمارستان صحرایی
[اسم]
field hospital
/fˈiːld hˈɑːspɪɾəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیمارستان صحرایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیمارستان صحرایی
تصاویر
کلمات نزدیک
field hockey
field goal
field glasses
field event
field day
field marshal
field of vision
field sports
field study
field test
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان