خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فایل
2 . پرونده
3 . سوهان
4 . صف
5 . بایگانی کردن
6 . درخواست دادن (پرونده قضایی)
7 . با صف رفتن
8 . سوهان زدن
[اسم]
file
/fɑɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فایل
پوشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوشه
فایل
مترادف و متضاد
binder
folder
portfolio
1.What's the file name?
1. اسم فایل چیست؟
to create/delete/download/save a file
یک فایل (کامپیوتری) ساختن/پاک کردن/دانلود کردن/ذخیره کردن
1. I accidentally deleted the wrong file.
1. من تصادفی فایل اشتباهی را پاک کردم.
2. Save the file under a different filename.
2. فایل را با یک اسم متفاوت ذخیره کنید.
to access a file
به یک فایل دسترسی داشتن
to copy a file
از یک فایل کپی گرفتن
a backup/computer/data ... file
فایل پشتیبان/کامپیوتری/داده و...
You can burn your backup file to CD or DVD.
شما میتوانید فایل پشتیبان خود را روی سیدی یا دیویدی رایت کنید.
2
پرونده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرونده
دوسیه
مترادف و متضاد
document
dossier
record
to open/keep a file on somebody
پرونده کسی را باز کردن/بایگانی کردن
The school keeps files on all its students.
مدرسه پرونده تمام دانشآموزان را بایگانی میکند.
a research/secret/police file
یک پرونده تحقیقاتی/محرمانه/پلیسی
3
سوهان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوهان
a nail file
سوهان ناخن
4
صف
ردیف، قطار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قطار
[فعل]
to file
/fɑɪl/
فعل گذرا
[گذشته: filed]
[گذشته: filed]
[گذشته کامل: filed]
صرف فعل
5
بایگانی کردن
مترادف و متضاد
categorize
classify
put on record
to file something (under something)
چیزی را (به نام چیزی) بایگانی کردن
1. I looked to see if anything was filed under my name.
1. من نگاه کردم تا ببینم آیا چیزی به اسم من بایگانی شده یا نه.
2. The police filed the cases.
2. پلیس پروندهها را بایگانی کرد.
to file something away
چیزی را بایگانی کردن
The handbooks are filed away for future reference.
کتابچههای راهنما برای ارجاعات آینده بایگانی شدند.
6
درخواست دادن (پرونده قضایی)
به ثبت رساندن (شکایت و...)
مترادف و متضاد
apply
register
to file a complaint/lawsuit/petition ...(against somebody)
به ثبت رساندن شکایت/پرونده قضایی/عریضه و... (علیه کسی)
Mr Genoa filed a formal complaint against the department.
آقای "جنوآ" یک شکایت رسمی علیه وزارتخانه به ثبت رساند.
to file for something
برای چیزی درخواست دادن
The Morrisons have filed for divorce.
موریسونها درخواست طلاق دادهاند.
to file to do something
برای انجام کاری درخواست دادن
He filed to divorce his wife.
او درخواست طلاق همسرش را داد.
7
با صف رفتن
با صف حرکت کردن
1.The students filed into the classroom.
1. آن دانشآموزان با صف به کلاس رفتند [دانشآموزان با صف وارد کلاس شدند].
8
سوهان زدن
ساییدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سابیدن
سوهان زدن
تصاویر
کلمات نزدیک
filament
fiji
figurine
figures
figurehead
file cabinet
file extension
file server
filename
filet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان