خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلاسک
[اسم]
flask
/flæsk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فلاسک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قمقمه
1.a flask of coffee
1. یک فلاسک قهوه
تصاویر
کلمات نزدیک
flashy
flashpoint
flashlight
flashcard
flashbulb
flat
flat broke
flat out
flat racing
flat rate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان