خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کفش پاشنهکوتاه
2 . آپارتمان
3 . مسطح
4 . پنچر
5 . بمل
6 . خالی (باتری)
7 . صاف
[اسم]
flat
/flæt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کفش پاشنهکوتاه
کفش بدون پاشنه
informal
مترادف و متضاد
flatties
a pair of flats
یک جفت کفش پاشنهکوتاه
2
آپارتمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آپارتمان
کاشانه
مترادف و متضاد
apartment
1.Do you live in a flat or a house?
1. آیا در آپارتمان زندگی میکنید یا در خانه ویلایی؟
a ground-floor flat
آپارتمان طبقه همکف
[صفت]
flat
/flæt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: flatter]
[حالت عالی: flattest]
3
مسطح
صاف، هموار، تخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخت
هموار
همسطح
مسطح
مترادف و متضاد
even
horizontal
level
smooth
bumpy
vertical
1.People used to think the earth was flat.
1. مردم در گذشته فکر میکردند زمین مسطح است.
perfectly flat
کاملا صاف/هموار
a perfectly flat sandy beach
یک ساحل کاملا هموار
flat surface/roof/field...
سطح/سقف/زمین و... مسطح
1. low buildings with flat roofs
1. ساختمانهای کوتاه با سقفهای مسطح
2. That is a flat field.
2. آن زمینی مسطح است.
4
پنچر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنچر
to change a flat tire
لاستیک پنچر عوض کردن
I don't know how to change a flat tire.
من بلد نیستم چطور لاستیک پنچر را عوض کنم.
5
بمل
نیم پرده پایین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بمل
1.That note should be B flat, not B.
1. آن نت باید B بمل باشد، نه B.
6
خالی (باتری)
مترادف و متضاد
dead
a flat battery
باتری خالی شده
The battery's flat on the mobile.
باتری این موبایل خالی است [شارژ باتری این موبایل تمام شده است].
توضیحاتی در رابطه با flat
واژه flat به عنوان صفت در انگلیسی بریتانیایی میتواند به باتری که شارژ آن تمام شده نیز اشاره داشته باشد.
[قید]
flat
/flæt/
غیرقابل مقایسه
7
صاف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صاف
1.Lay the cloth flat across the table.
1. پارچه را صاف روی میز بگذار.
2.Lie flat and breathe deeply.
2. صاف دراز بکشید و نفس عمیق بکشید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flashy
flashlight
flashcard
flash memory
flash in the pan
flat broke
flat brush
flat cap
flat sheet
flat tire
کلمات نزدیک
flask
flashy
flashpoint
flashlight
flashcard
flat broke
flat out
flat racing
flat rate
flat-foot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان