Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گوشتالو
[صفت]
fleshy
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گوشتالو
گوشتی، فربه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قلنبه
گوشتی
گوشتالو
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fleshly
fleshiness
fleshed out
flesh-eating
flesh-coloured
fletching
flex
flex muscles
flex nib
flexibility
کلمات نزدیک
flesh wound
flesh and blood
flesh
flemish
fleming
flex
flexibility
flexible
flexitime
flexography
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان