Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انعطافپذیری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flexibility
/ˌflek.səˈbɪl.ə.t̬i/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انعطافپذیری
انعطاف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انعطاف
نرمش
انعطافپذیری
approving
1.He showed great flexibility and carried out a variety of tasks.
1. او انعطافپذیری خوبی نشان داد و چندین کار را (با هم) انجام داد.
2.The advantage of this system is its flexibility.
2. مزیت این سیستم، انعطافپذیری آن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
flex
fleshy
flesh wound
flesh and blood
flesh
flexible
flexitime
flexography
flextime
flick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان