خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلورسنت
2 . شبرنگ
[صفت]
fluorescent
/ˌflɔːˈresnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fluorescent]
[حالت عالی: most fluorescent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فلورسنت
مهتابی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فلورسنت
a fluorescent lamp
یک چراغ مهتابی
2
شبرنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شبرنگ
1.Cyclists were wearing fluorescent orange and yellow armbands.
1. دوچرخهسوارها بازوبندهای شبرنگ نارنجی و زرد پوشیده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fluorescence
flunk
fluke
fluid ounce
fluid mechanics
fluorescent lamp
fluorescent light
fluoridation
fluoride
fluorine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان