خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرهاسب
[اسم]
foal
/foʊl/
قابل شمارش
1
کرهاسب
اسب جوان، کرهخر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرهاسب
کرهخر
1.I gave my son a foal for his birthday.
1. به پسرم به مناسبت تولدش یک کرهاسب دادم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fm
flywheel
flyweight
flyswatter
flypast
foam
foam at the mouth
foam rubber
foamy
fob off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان