خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیادهرو
[اسم]
footpath
/ˈfʊtˌpæθ/
قابل شمارش
1
پیادهرو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیادهرو
کورهراه
مترادف و متضاد
pavement
1.There's no footpath along this street.
1. هیچ پیادهرویی در امتداد این خیابان نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
footnote
footman
footlights
footing
footie
footprint
footrest
footsie
footstep
footstool
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان