خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رسمی
2 . با شیوه اصولی
[صفت]
formal
/ˈfɔːrml/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more formal]
[حالت عالی: most formal]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رسمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسمی
صوری
1.He kept the tone of the letter formal and businesslike.
1. او لحن نامه را رسمی و کاری نگه داشت.
a formal evening dress
یک لباس شب رسمی
2
با شیوه اصولی
طبق قاعده
تصاویر
کلمات نزدیک
form
forlorn
forklift truck
forked
forkball
formal logic
formaldehyde
formalism
formalist
formality
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان