Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . دژسازی کردن
2 . نیرومند کردن
3 . غنی کردن (مواد غذایی با ویتامین)
[فعل]
to fortify
/fˈɔːɹɾɪfˌaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: fortified]
[گذشته: fortified]
[گذشته کامل: fortified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دژسازی کردن
سنگربندی کردن
a fortified town
یک شهر سنگربندی شده
2
نیرومند کردن
مقاوم کردن، تقویت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقویت کردن
1.He fortified himself against the cold with a hot drink.
1. او با یک نوشیدنی داغ خود را در برابر سرماخوردگی مقاوم کرد.
2.The high-priced drink had extra vitamins and minerals to fortify the body.
2. آن نوشیدنی گرانقیمت، برای تقویت کردن بدن، ویتامینها و مواد معدنی اضافی داشت.
3
غنی کردن (مواد غذایی با ویتامین)
cereal fortified with extra vitamins
غلات صبحانه [کورن فلکس] غنی شده با ویتامین اضافی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fortified wine
fortified
fortification
fortieth
forties
fortifying agent
fortissimo
fortitude
fortnight
fortnightly
کلمات نزدیک
fortified
fortifications
fortification
fortieth
forthwith
fortissimo
fortitude
fortnight
fortnightly
fortran
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان