خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فواره
[اسم]
fountain
/ˈfɑʊnt.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فواره
آبنما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبنما
فواره
مترادف و متضاد
jet
spout
spray
1.There is a beautiful fountain in the middle of the square.
1. در وسط میدان فواره ای زیبا قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
foundry
founding father
founding
founder member
founder
fountain pen
fountainhead
four
four o'clock flower
four-by-four
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان