خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سیبزمینی سرخکرده
[اسم]
French fries
/ˈfrentʃ ˈfrɑɪz/
قابل شمارش
1
سیبزمینی سرخکرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیبزمینی سرخکرده
مترادف و متضاد
chips
fries
1.I’d like a hamburger and French fries.
1. من یک همبرگر با سیبزمینی سرخکرده میخواهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
french franc
french dressing
french bread
french braid
french
french horn
french plait
french pleat
french polish
french sauce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان