خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عصبانی
[صفت]
fucked off
/fˈʌkt ˈɔf/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fucked off]
[حالت عالی: most fucked off]
1
عصبانی
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
angry
pissed off
1.Of course I'm fucked off—she lied to me!
1. البته که عصبانی هستم؛ او به من دروغ گفت!
تصاویر
کلمات نزدیک
fuckbrain
fuck you
fuck the dog
come up against
fuck off
fuckface
fuckheaded
fuck-brained
cram into
get fucked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان