خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشنا شدن (با کسی)
[عبارت]
get acquainted
/gɛt əˈkweɪntɪd/
1
آشنا شدن (با کسی)
1.I got acquainted with her last night.
1. دیشب با او آشنا شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
get a shock
get a scoop
get a scholarship
get a rise out of
get a raise
get across
get ahead
get along
get along like a house on fire
get along with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان