1 . فرصت انجام کاری را پیدا کردن
[فعل]

to get around to

/gɛt əˈraʊnd tu/
فعل گذرا
[گذشته: got around to] [گذشته: got around to] [گذشته کامل: gotten around to]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرصت انجام کاری را پیدا کردن

مترادف و متضاد get round to
  • 1.I hope to get around to answering your letter next week.
    1. امیدوارم هفته آینده فرصت کنم پاسخ نامه شما را بدهم.
  • 2.I meant to do the ironing but I didn't get around to it.
    2. می‌خواستم لباس‌هایم را اتو کنم، اما فرصتش را پیدا نکردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان