خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مست کردن
[عبارت]
to get drunk
/tuː gɛt drʌŋk/
1
مست کردن
1.David would get drunk and I would have to take him home and put him to bed.
1. "دیوید" مست میشد و من مجبور میشدم او را به خانه ببرم و در تختخواب بگذارم.
2.They got drunk on vodka.
2. آنها با ودکا مست کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
get dressed
get down to
get down
get divorced
get changed
get easy
get engaged
get enough sleep
get even
get excited
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان