1 . مست کردن
[عبارت]

to get drunk

/tuː gɛt drʌŋk/

1 مست کردن

  • 1.David would get drunk and I would have to take him home and put him to bed.
    1. "دیوید" مست می‌شد و من مجبور می‌شدم او را به خانه ببرم و در تختخواب بگذارم.
  • 2.They got drunk on vodka.
    2. آنها با ودکا مست کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان