1 . مشخص 2 . عادت‌داشته به
[صفت]

given

/ˈɡɪvn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more given] [حالت عالی: most given]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشخص معین

  • 1.The wrapping machine was set to wrap a given number of biscuits.
    1. دستگاه بسته‌بندی جوری تنظیم شده بود که تعداد مشخصی بیسکویت را بسته‌بندی کند.
  • 2.They were to meet at a given time and place.
    2. آنها قرار بود در زمان و مکان مشخص همدیگر را ببینند.

2 عادت‌داشته به متمایل به

formal
  • 1.He was a quiet man, not usually given to complaining.
    1. او مرد ساکتی بود و معمولاً عادت به شکایت کردن نداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان