Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . دستکش
[اسم]
glove
/glʌv/
قابل شمارش
1
دستکش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستکش
مترادف و متضاد
gauntlet
mitten
1.a pair of gloves
1. یک جفت دستکش
2.rubber glove
2. دستکشهای لاستیکی
تصاویر
کلمات نزدیک
glottis
glottal stop
glottal
glossy
glossophobia
glove compartment
glove puppet
glow
glow-worm
glower
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان