خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نابینا شدن
[فعل]
to go blind
/goʊ blaɪnd/
فعل ناگذر
[گذشته: went blind]
[گذشته: went blind]
[گذشته کامل: gone blind]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نابینا شدن
1.He went blind when he was only a child.
1. وقتی که بچه بود، نابینا شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
go blank
go biking
go berserk
go bankrupt
go bald
go bonkers
go bowling
go by
go by bus
go by car
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان