1 . نابینا شدن
[فعل]

to go blind

/goʊ blaɪnd/
فعل ناگذر
[گذشته: went blind] [گذشته: went blind] [گذشته کامل: gone blind]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نابینا شدن

  • 1.He went blind when he was only a child.
    1. وقتی که بچه بود، نابینا شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان