1 . برای به‌دست آوردن (چیزی یا کسی) تلاش کردن 2 . انتخاب کردن 3 . علاقه داشتن 4 . حمله کردن
[فعل]

to go for

/goʊ fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: went for] [گذشته: went for] [گذشته کامل: gone for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برای به‌دست آوردن (چیزی یا کسی) تلاش کردن

  • 1.He'll be going for his fifth Olympic gold medal.
    1. او برای به‌دست آوردن پنجمین مدال طلای المپیکش تلاش خواهد کرد.

2 انتخاب کردن

مترادف و متضاد choose
  • 1.I think I'll go for the fruit salad.
    1. فکر کنم من سالاد میوه را انتخاب می‌کنم.

3 علاقه داشتن علاقه‌مند بودن

informal
  • 1.I don't really go for modern art.
    1. من خیلی به هنر معاصر علاقه ندارم.
  • 2.She goes for tall slim men.
    2. او به مردهای بلندقد لاغر علاقه دارد.

4 حمله کردن

  • 1.She went for him with a knife.
    1. او با چاقو به او حمله کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان