1 . بدون چیزی زنده ماندن
[فعل]

to go without

/ɡoʊ wɪðaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: went without] [گذشته: went without] [گذشته کامل: gone without]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدون چیزی زنده ماندن

  • 1.How long can a human being go without sleep?
    1. انسان تا چه مدتی می‌تواند بدون خوابیدن زنده بماند؟
  • 2.She went without eating for three days.
    2. او سه روز بدون غذا خوردن زندگی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان