خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدون چیزی زنده ماندن
[فعل]
to go without
/ɡoʊ wɪðaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: went without]
[گذشته: went without]
[گذشته کامل: gone without]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بدون چیزی زنده ماندن
1.How long can a human being go without sleep?
1. انسان تا چه مدتی میتواند بدون خوابیدن زنده بماند؟
2.She went without eating for three days.
2. او سه روز بدون غذا خوردن زندگی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
go together
go in for
go down with
get down to
fuss over
grow apart
grow out of
hand in
hang on to
head for
کلمات نزدیک
go with one's gut feeling
go with
go whole hog
go white
go weak at the knees
go wrong
go-ahead
go-between
go-cart
go-faster stripes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان