خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پزشک خانواده
[اسم]
GP
(general practitioner)
/ˌdʒiː ˈpiː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پزشک خانواده
پزشک عمومی
مترادف و متضاد
family doctor
family practitioner
general practitioner
1.Go and see your GP as soon as possible.
1. برو و هرچه زودتر پیش پزشک خانواده ات برو.
2.Her GP referred her to a specialist.
2. پزشک عمومی اش او را به متخصص ارجاع داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gown
governorship
governor-generalship
governor-general
governor
gpa
gps
gq
grab
grab a bite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان