خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوگواری کردن
[فعل]
to grieve
/griv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: grieved]
[گذشته: grieved]
[گذشته کامل: grieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سوگواری کردن
عزا گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غصه خوردن
سوگواری کردن
ماتم گرفتن
1.She is grieving for her dead child.
1. او برای کودک مردهاش دارد سوگواری میکرد [او عزای کودک مردهاش را گرفته است].
تصاویر
کلمات نزدیک
grievance
grief-stricken
grief
gridlocked
gridlock
grieved
grievous
grievous bodily harm
griffin
grill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان