Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با سرعت خوردن یا نوشیدن
2 . آب دهان قورت دادن (از ترس یا اضطراب)
3 . جرعه
[فعل]
to gulp
/gʌlp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: gulped]
[گذشته: gulped]
[گذشته کامل: gulped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با سرعت خوردن یا نوشیدن
سر کشیدن، قورت دادن
1.Anna gulped her juice.
1. "آنا" آبمیوهاش را سر کشید.
2.He gulped down a cup of coffee and left.
2. او با سرعت یک فنجان قهوه نوشید و رفت.
2
آب دهان قورت دادن (از ترس یا اضطراب)
1.She gulped when the teacher called her name.
1. وقتی معلم اسمش را صدا کرد، او آب دهانش را قورت داد.
[اسم]
gulp
/gʌlp/
قابل شمارش
3
جرعه
لقمه بزرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرعه
1.I took a gulp of beer.
1. یک جرعه آبجو نوشیدم.
2.she finished her drink in one gulp.
2. او نوشیدنیاش را با یک جرعه تمام کرد [او نوشیدنیاش را یک نفس سر کشید].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
gulo luscus
gulo gulo
gulo
gully
gulliver
gulper
gulping
gulu
gulyas
gum
کلمات نزدیک
gully
gullible
gullibility
gullet
gullah
gum
gum tree
gumball
gumboot
gumdrop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان