خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنترل
2 . نگه داشتن (با دست)
3 . حمل و نقل
[اسم]
handling
/ˈhændlɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کنترل
مدیریت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسیدگی
1.This horse needs firm handling.
1. این اسب به کنترل سفت و سخت نیاز دارد.
2
نگه داشتن (با دست)
لمس کردن
3
حمل و نقل
جابهجایی
تصاویر
کلمات نزدیک
handler
handlebars
handlebar moustache
handle someone with kid gloves
handle
handling charge
handmade
handoff
handout
handover
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان