خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشن
2 . تند
3 . زننده
[صفت]
harsh
/hɑrʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: harsher]
[حالت عالی: harshest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خشن
سخت، زمخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خشن
ناملایم
مترادف و متضاد
grating
rough
screeching
dulcet
soft
1.Hazel altered her tone of voice from a harsh one to a soft tone.
1. "هیزل" لحن صدایش را از خشن به مهربان تغییر داد.
2.The law is harsh on people who go around menacing others.
2. قانون با آدمهایی که مرتب دیگران را تهدید میکنند، خشن برخورد میکند.
harsh conditions
شرایط سخت
2
تند
شدید، ظالمانه
مترادف و متضاد
cruel
heartless
inhumane
severe
enlightened
kind
1.Taking him out of the game was a bit harsh.
1. بیرون کشیدن او از بازی کمی ظالمانه بود.
harsh criticism
انتقاد تند
3
زننده
مترادف و متضاد
bright
glaring
flashy
subdued
harsh lighting
نورپردازی زننده
تصاویر
کلمات نزدیک
harry
harrowing
harrison
harris
harriet
harsh sentence
harshly
harshness
hart
harvard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان