خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرابی
[اسم]
havoc
/ˈhævək/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرابی
ویرانی
مترادف و متضاد
ruin
1.The floods caused havoc throughout the area.
1. سیل در سراسر منطقه خرابی به بار آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
having said that
haversack
haven
have your back to something
have you seen the bread knife anywhere?
haw
hawaii
hawaiian
hawk
hawker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان