خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از ته دل
2 . با تمام وجود
[قید]
heartily
/ˈhɑːrtɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more heartily]
[حالت عالی: most heartily]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از ته دل
از صمیم قلب، صمیمانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قلبا
1.‘Great to see you, ’ she said heartily.
1. او از صمیم قلب گفت: «از دیدن تو خوشحالم.»
2.Hugh laughed heartily at the joke.
2. "هیو" از ته دل به آن شوخی خندید.
2
با تمام وجود
با جان و دل
1.Madge had become heartily sick of the city.
1. "مج" با تمام وجود از شهر متنفر شده بود.
2.This is a book I heartily recommend to all women.
2. این کتابی است که من با جان و دل به همه خانمها پیشنهاد میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hearth
heartfelt
heartened
hearten
heartburn
heartily approve
heartland
heartless
heartrending
hearts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان