خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرم کردن
2 . گرم شدن
[فعل]
to heat up
/hit ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: heated up]
[گذشته: heated up]
[گذشته کامل: heated up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گرم کردن
داغ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داغ شدن
مترادف و متضاد
warm
1.Heat up the food in the microwave.
1. غذا را در مایکروویو گرم کن.
2.I'll heat up the soup.
2. من سوپ را گرم میکنم.
2
گرم شدن
داغ شدن
مترادف و متضاد
warm
1.The oven takes a while to heat up.
1. مدتی طول میکشد تا فر گرم شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
heat diffuser
heat
hearty stew
hearty
heartwarming
heat wave
heat-resistant
heated
heated argument
heated discussion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان