خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کسی را تکان دادن
[جمله]
hit right between the eyes
/hɪt raɪt bɪˈtwin ði aɪz/
1
کسی را تکان دادن
شوکه کردن، متعجب کردن
1.News of their divorce hit me right between the eyes.
1. خبر طلاق آنها بدجوری من را تکان داد.
2.Suddenly, it hit me right between the eyes. John was going to Europe.
2. ناگهان خبر من را تکان داد. "جان" داشت به اروپا می رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
hit out at
hit off
hit man
hit list
hit it off
hit send
hit someone below the belt
hit squad
hit the bull's eye
hit the hay
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان