خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عقب نگهداشتن
2 . چیزی را پنهان کردن
[فعل]
to hold back
/hoʊld bæk/
فعل گذرا
[گذشته: held back]
[گذشته: held back]
[گذشته کامل: held back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عقب نگهداشتن
1.The police held back the crowd.
1. پلیس، جمعیت را عقب نگهداشت.
2
چیزی را پنهان کردن
موضوعی را نگفتن
1.I think she suspected I was holding something back.
1. من فکر کنم او شک کرد که من داشتم چیزی را پنهان میکردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hold a ceremony
hold a belief
hold
hoki
hoist
hold down
hold hands
hold it down
hold off
hold on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان