خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرام و سر جا نگهداشتن
2 . حق کسی را گرفتن
3 . پایین نگه داشتن
4 . بر منصب شغلی ماندن
5 . پایین آوردن (صدا)
[فعل]
to hold down
/hoʊld daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: held down]
[گذشته: held down]
[گذشته کامل: held down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرام و سر جا نگهداشتن
مهار کردن
to hold somebody down
کسی را مهار کردن
It took three men to hold him down.
سه مرد توانستند او را مهار کنند.
2
حق کسی را گرفتن
آزادی کسی را گرفتن
3
پایین نگه داشتن
1.The rate of inflation must be held down.
1. نرخ تورم باید پایین نگه داشته شود.
to hold down prices/wages
قیمتها/دستمزدها را پایین نگه داشتن
4
بر منصب شغلی ماندن
شغلی داشتن
5
پایین آوردن (صدا)
تصاویر
کلمات نزدیک
hold back
hold a ceremony
hold a belief
hold
hoki
hold hands
hold it down
hold off
hold on
hold on, please.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان