خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شروع نشدن (طوفان و باران)
2 . دستنگهداشتن
[فعل]
to hold off
/hoʊld ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: held off]
[گذشته: held off]
[گذشته کامل: held off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شروع نشدن (طوفان و باران)
نباریدن (باران)
1.The rain held off until after the game.
1. باران تا بعد از مسابقه شروع نشد.
2
دستنگهداشتن
کاری را انجام ندادن، به تعویق انداختن
1.Could you hold off making your decision for a few days?
1. میتوانی تصمیمگیریات را برای چند روزی به تعویق بیندازی؟
2.We can get a new computer now or hold off until prices are lower.
2. ما میتوانیم الان یک کامپیوتر جدید بخریم یا دستنگهداریم تا قیمتها پایینتر بیایند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hold it down
hold hands
hold down
hold back
hold a ceremony
hold on
hold on, please.
hold one's breath
hold one's head high
hold one's horses
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان