خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (خط) افق
2 . حوزه فکری
3 . آینده نزدیک
[اسم]
horizon
/həˈraɪzən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(خط) افق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افق
خط افق
1.We could see a ship on the horizon.
1. میتوانستیم کشتیای را در افق ببینیم.
2
حوزه فکری
بینش
1.Traveling certainly broadens your horizons.
1. سفرکردن قطعا بینش شما را وسیع میکند.
3
آینده نزدیک
1.Economic recovery is on the horizon.
1. بهبود اقتصادی در آینده نزدیک عملی خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
horde
hopscotch
hopping
hopper
hopelessness
horizontal
horizontal bar
horizontally
hormonal
hormone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان