Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بسیار سرد
2 . (کاملاً) بیاحساس
3 . یخ (نوشیدنی)
[صفت]
ice-cold
/ˈaɪskˈoʊld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ice-cold]
[حالت عالی: most ice-cold]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بسیار سرد
یخکرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تگری
یخ
1.My hands were ice-cold.
1. دستهای من بسیار سرد بودند.
2
(کاملاً) بیاحساس
سرد (مجازی)
1.His eyes had grown ice-cold.
1. چشمان او کاملاً بیاحساس شده بودند.
3
یخ (نوشیدنی)
خنک، تگری
ice-cold drinks
نوشیدنیهای تگری
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ice-clogged
ice-blue
ice yacht
ice water
ice wagon
ice-cream cake
ice-cream cone
ice-cream float
ice-cream soda
ice-cream sundae
کلمات نزدیک
ice-breaker
ice water
ice up
ice tongs
ice skating competition
ice-skating
ice-skating rink
iceberg
iceberg lettuce
icebox
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان