خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وهم
[اسم]
illusion
/ɪˈluʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وهم
تصور، خیال واهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توهم
وهم
1.My boss is laboring under the illusion that the project will be completed on time.
1. رئیس من با این وهم کار میکند که پروژه سر زمان تمام میشود.
2.The impression of calm in the office is just an illusion.
2. احساس آرامشی که در شرکت است، خیال واهی بیش نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
illuminator
illumination
illuminating
illuminated
illuminate
illusory
illustrate
illustrated
illustration
illustrative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان