خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصویر
2 . مثال
3 . توضیح
[اسم]
illustration
/ˌɪləˈstreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تصویر
نقاشی، عکس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تصویر
1.The illustration makes the process of condensation more understandable.
1. تصاویر، فهم فرآیند چگالش را آسانتر میکند.
50 full-color illustrations
50 تصویر تمامرنگ
2
مثال
نمونه
3
توضیح
شرح
تصاویر
کلمات نزدیک
illustrated
illustrate
illusory
illusion
illuminator
illustrative
illustrator
illustrious
ilo
image
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان