خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تناقض
[اسم]
inconsistency
/ˌɪnkənˈsɪstənsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تناقض
ناسازگاری، تضاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تضاد
منافات
مغایرت
1.the inconsistency between his expressed attitudes and his actual behavior.
1. تناقض بین نگرشهای بیانشده او و رفتار واقعیاش.
تصاویر
کلمات نزدیک
inconsiderate
inconsequential
incongruous
incongruity
inconclusive evidence
inconsistent
inconsolable
inconspicuous
inconspicuously
inconstant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان