خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متناقض
[صفت]
inconsistent
/ˌɪnkənˈsɪstənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inconsistent]
[حالت عالی: most inconsistent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متناقض
ناسازگار، ناهماهنگ
مترادف و متضاد
consistent
1.Her effort is inconsistent, sometimes she tries hard and sometimes she just gives up.
1. تلاش او متناقض است، گاهی او سخت تلاش میکند و گاهی تسلیم میشود.
2.These new facts are inconsistent with the earlier information.
2. این اطلاعات جدید با اطلاعات قبلی متناقض است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
inconsiderate
inconsequential
inconceivable
incomplete
incompetent
inconsistently
incorrect
incorrectly
increase
increased
کلمات نزدیک
inconsistency
inconsiderate
inconsequential
incongruous
incongruity
inconsolable
inconspicuous
inconspicuously
inconstant
incontinence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان