خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامحسوس
[صفت]
inconspicuous
/ɪŋˈkɑnspɪkwəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inconspicuous]
[حالت عالی: most inconspicuous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نامحسوس
نامعلوم، نامریی
مترادف و متضاد
conspicuous
1.Isabel tried to remain as inconspicuous as possible.
1. «ایزابل» تلاش کرد تا آن جایی که امکان داشت، نامحسوس بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
inconsolable
inconsistent
inconsistency
inconsiderate
inconsequential
inconspicuously
inconstant
incontinence
incontinent
incontrovertible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان